فیک کوک part3
ادامه داستان
______________________________________________________________________
ویو ات :
از دختره خدافظی کردم و از اونجا زدم بیرون
رفتم توی پارک نشست که یادم افتاد امروز کل اعضا تمرین دارن
به سمت کمپانی حرکت کردم
*نیم ساعت بعد*
رسیدم اونجا داشتم میرفتم داخل که صدای جونگکوک روشنیدم سریع قایم شدم
داشت با تهیونگ میرفت
بعد از اینکه مطمئن شدم رفته فلنگو بستم و رفتم داخل که جیمین و نامجون جیهوپ رو دیدم
نامجون:سلام ات اینجا چیکار میکنی
ات:سلام
جمین:حتما اومده دنبال جونگکوک
نامجون:اگه دنبال اون اومدی باید بهت بگم که الان رفتش
ان:خاب نه اومدم راجب چیزی باهاتون حرف بزنم
جیهوپ:چیزی شده
ات:اره
نامجون :بیا بریم بشینیم
رفتیم نشستیم و من کل ماجرارو براشون تعریف کردم
نامجون:باید با جونگ کوک حرف بزنیم
جمین:واقعا جونگکو رو نمیفهمم
جیهوپ : حیف دختر به این قشنگی نیست اخه از خونه انداختتش بیرون
ات:(خنده و خجالت)
نامجون:باید تکلیف جونگکوک مشخص شه همگی بلند شید برید منم ات رو ببرم پیش کوک
جیمین و جیهوپ:باشه خدافظ ات
ات:عا خدافظ
اونا رفتن نامجونم دستمو گرفت و منو سوار ماشین کرد و به سمت خونه جونگکوک حرکت کردیم
استرس داشتم ناخنامو میخوردم که نامجون ازم پرسید
نامجون :اینهمه مدت کجا بودی ها چرا زودتر نیومدی پشمون
اصلا کجا موندی
ات:تو پارک
نامجون:چی
ات:تو پارک توی پارت بودم
نامجون:واسه جونگ کوک واقعا متاسفم
رسیدیم و از ماشین پیاده شدیم
نامجون زنگ زد به گوشی جونگکوک که درو باز کنه چون ایفون خاموش بود
درو باز کرد و رفتیم داخل جونگکوک درو باز کرد که با دیدن من لبخندش محو شد
جونگکوک: هیونگ اون اینجا چیکار میکنه
نامجون :جونگکوک خجالت بکش
جونگکوک : ات گمشو بیرون
(بزارید علامت هارو بگم ات: /جونگکوک:_/نامجون:×)
نامجون جونگکوک رو هول میده و میگه
×خفه شو اون زنته چطور جرعت میکنی از خونه بندازیش بیرون
اصلا میدونی تا الان اون کجا بود توی پارک بود احمق
_برام مهم نیست کجا بود اون به من خیانت کرد زنی که خیانت کنه بهش زن نمیگن بهش میگن هر/زه
خفه شووووو (داد) اون دختره من نبودم
_پس کی بود ها *
جونگکوک گوشیش رو روشن کرد و به نامجون نشون داد بعدش گرفت تو صورت من
_هیونگ تو بگو این کیه
اون...اون خواهرمه
_چی
اون خواهرمهههه (گریه)
×جونگکوک برات متاسفم(از اونجا رفت)
_چیمیگی اون خواهرته
اره اون خواهر دوقولومه عوضی
خیلی عوضی بیشور گمشو دیگه نمیخوام ببینمت (دوستان این فقط یه فیکه)
_من...من متاسفم ات ببخشید
با ببخشید چیزی درست نمیشه جونگکوک باببخشید قلب شکسته ی من درست نمی شه فهمیدی حالا هم میرم چون با یه هر/زه نباید زندگی کنی
_غلط کردم ببیخشید *
بازم یهو حالم بد شد
برو کنار
...
______________________________________________________________________
ویو ات :
از دختره خدافظی کردم و از اونجا زدم بیرون
رفتم توی پارک نشست که یادم افتاد امروز کل اعضا تمرین دارن
به سمت کمپانی حرکت کردم
*نیم ساعت بعد*
رسیدم اونجا داشتم میرفتم داخل که صدای جونگکوک روشنیدم سریع قایم شدم
داشت با تهیونگ میرفت
بعد از اینکه مطمئن شدم رفته فلنگو بستم و رفتم داخل که جیمین و نامجون جیهوپ رو دیدم
نامجون:سلام ات اینجا چیکار میکنی
ات:سلام
جمین:حتما اومده دنبال جونگکوک
نامجون:اگه دنبال اون اومدی باید بهت بگم که الان رفتش
ان:خاب نه اومدم راجب چیزی باهاتون حرف بزنم
جیهوپ:چیزی شده
ات:اره
نامجون :بیا بریم بشینیم
رفتیم نشستیم و من کل ماجرارو براشون تعریف کردم
نامجون:باید با جونگ کوک حرف بزنیم
جمین:واقعا جونگکو رو نمیفهمم
جیهوپ : حیف دختر به این قشنگی نیست اخه از خونه انداختتش بیرون
ات:(خنده و خجالت)
نامجون:باید تکلیف جونگکوک مشخص شه همگی بلند شید برید منم ات رو ببرم پیش کوک
جیمین و جیهوپ:باشه خدافظ ات
ات:عا خدافظ
اونا رفتن نامجونم دستمو گرفت و منو سوار ماشین کرد و به سمت خونه جونگکوک حرکت کردیم
استرس داشتم ناخنامو میخوردم که نامجون ازم پرسید
نامجون :اینهمه مدت کجا بودی ها چرا زودتر نیومدی پشمون
اصلا کجا موندی
ات:تو پارک
نامجون:چی
ات:تو پارک توی پارت بودم
نامجون:واسه جونگ کوک واقعا متاسفم
رسیدیم و از ماشین پیاده شدیم
نامجون زنگ زد به گوشی جونگکوک که درو باز کنه چون ایفون خاموش بود
درو باز کرد و رفتیم داخل جونگکوک درو باز کرد که با دیدن من لبخندش محو شد
جونگکوک: هیونگ اون اینجا چیکار میکنه
نامجون :جونگکوک خجالت بکش
جونگکوک : ات گمشو بیرون
(بزارید علامت هارو بگم ات: /جونگکوک:_/نامجون:×)
نامجون جونگکوک رو هول میده و میگه
×خفه شو اون زنته چطور جرعت میکنی از خونه بندازیش بیرون
اصلا میدونی تا الان اون کجا بود توی پارک بود احمق
_برام مهم نیست کجا بود اون به من خیانت کرد زنی که خیانت کنه بهش زن نمیگن بهش میگن هر/زه
خفه شووووو (داد) اون دختره من نبودم
_پس کی بود ها *
جونگکوک گوشیش رو روشن کرد و به نامجون نشون داد بعدش گرفت تو صورت من
_هیونگ تو بگو این کیه
اون...اون خواهرمه
_چی
اون خواهرمهههه (گریه)
×جونگکوک برات متاسفم(از اونجا رفت)
_چیمیگی اون خواهرته
اره اون خواهر دوقولومه عوضی
خیلی عوضی بیشور گمشو دیگه نمیخوام ببینمت (دوستان این فقط یه فیکه)
_من...من متاسفم ات ببخشید
با ببخشید چیزی درست نمیشه جونگکوک باببخشید قلب شکسته ی من درست نمی شه فهمیدی حالا هم میرم چون با یه هر/زه نباید زندگی کنی
_غلط کردم ببیخشید *
بازم یهو حالم بد شد
برو کنار
...
- ۶۲۴
- ۱۸ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط